گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
سرخ موی. دارای موی سرخ. آدمی یا چهارپایی که مویش سرخ بود. - اشتر سرخ موی، اشتری که موی سرخ داشته باشد و این نوع شتر گرانبهاست: هزار اشتر مادۀ سرخ موی بنه برنهادند با رنگ و بوی. فردوسی. بصد کاروان اشتر سرخ موی همه هیزم آورد پرخاشجوی. فردوسی. ابوجهل گفت هرکه او را بکشد صد شتر سرخ مو و صد مثقال مشک بدو دهم. (قصص الانبیاء ص 218). سرخ مویانی چو من بی می همه سرمست راه برهم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند. خاقانی
سرخ موی. دارای موی سرخ. آدمی یا چهارپایی که مویش سرخ بود. - اشتر سرخ موی، اشتری که موی سرخ داشته باشد و این نوع شتر گرانبهاست: هزار اشتر مادۀ سرخ موی بنه برنهادند با رنگ و بوی. فردوسی. بصد کاروان اشتر سرخ موی همه هیزم آورد پرخاشجوی. فردوسی. ابوجهل گفت هرکه او را بکشد صد شتر سرخ مو و صد مثقال مشک بدو دهم. (قصص الانبیاء ص 218). سرخ مویانی چو من بی می همه سرمست راه برهم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند. خاقانی